کاسنی صحرائی (یِ صَ) هندباالبری. قاصد. طلخشوق. خش السلاطه. یعضید. تلخ جوک. تلخ چکوک. طرخشقون. طرحشقوق. خندریلی. علث. طرخشقوس ادامه... هندباالبری. قاصد. طلخشوق. خش السلاطه. یعضید. تلخ جوک. تلخ چکوک. طرخشقون. طرحشقوق. خندریلی. علث. طرخشقوس لغت نامه دهخدا